
ایجاد فضای فرهنگی و آموزشی برای زنان سیستان و بلوچستان
طرح مسئله
زنان از دیرباز اجتماعات سنتی خود را داشتند که چه در هم هنگام کار در خانه و مزرعه و چه در اوقات فراغت آن ها را گرد هم می اورد. زنان در کنار هم در مزارع کار می کردند، کارهای دستی و هنری مانند سوزن دوزی انجام می دادند، آواز می خواندند و بسیاری از کارهای خانه و تامین آذوقه سالانه را به شکل جمعی انجام می دادند و فضاهای گردهمایی خود را داشتند.
با توسعه شهری و گسترش تکنولوژی نیاز به کار جمعی زنان تا حد زیادی از بین رفت و یا به دورهمیهای کوچک سالیانه تقلیل یافت. اما در مناطق حاشیهای و کم برخوردارتر به دلیل فقدان زیرساختهای آموزشی و رفاهی لازم، جایگزینی برای آن مشاغل سنتی پیش بینی نشد و اساسا این بخش، از دایره سیاست گذاریهای توسعه خارج بود. همچنین با هرچه بیشتر مردانه شدن کارهای خارج از خانه، نه تنها زنان منابع سنتی معاش و حلقههای کار جمعی خود را از دست دادند، از طبیعت و محیط بیرون از خانه نیز فاصله گرفتند.
کارهای آنها در زمره مشاغل کم ارزش قرار گرفت و در همین حال اجتماعات سنتی آنها نیز از بین رفت. این انزوا و خانه نشینی به گفته کارشناسان تبعات بسیاری را در پی داشته است. رواج خودسوزی و افسردگی در جوامع پیرامونی ایران یکی از پیامدهای این هجوم توسعه نامتوازن شهری و به حاشیه راندن بیش از پیش زنان بوده است. گرچه تبعیض ها و خشونت علیه زنان یکی از متغیرهای اصلی خودسوزی به شمار می رود. گزارش منتشر شده درباره "آتش هایی بدون دود" در روزنامه شرق در اذربایجان از همین انزوای خانگی حکایت میکند.
راهکار پیشنهادی
ایجاد فضاهای عمومی و انجام کارهای مشارکتی راهی برای تنفس زنان می گشاید، به ویژه در مناطق حاشیه ای که زنان عمدتا خانه دار هستند و یا از طریق مشاغل سنتی خانگی چون سوزندوزی باز هم در فضای بسته خانه مشغول به کار هستند. ایجاد فضا برای رشد و مشارکت نیروهای خلاقه زنان را به کار می گیرد که به رشد و شکوفایی توانایی و استعدادهای آنان می انجامد.
در مناطق پیرامونی در ایران، به ویژه شهرستانها و روستاهای استان سیستان و بلوچستان، زنان کمترین میزان اشتغال خارج از خانه را دارند، عموما به خانه داری مشغول هستند و مکان و مناسبتهای محدودی برای اجتماع و دیدار و گفتگو و همدلی دارند. حتی پارکهای بانوان این شهرستان ها به دلایل متعدد (از جمله توسعه شهری بدون توجه به نیازهای خاص زنان) کمتر با استقبال زنان مواجه شده است.
ایجاد کتابخانه (مراکز فرهنگی/آموزشی با محوریت کتابخانه) در سالهای اخیر در روستاها و شهرستانهای سیستان و بلوچستان با استقبال زیادی از طرف مردم محلی همراه بوده است. کتابخانه «لیلامهر» از نمونههای موفقی است که میتوان به آن اشاره کرد که به ابتکار یکی از کنشگران محلی ایجاد و هم اکنون به شکل گسترده ای مشغول کار است. اما در بیشتر این گونه کارهای اجتماعی/فرهنگی در سیستان و بلوچستان به کودکان به عنوان آینده سازان توجه ویژهای شده است حال آنکه به مادران، سلامت و همکاری فعالانه آنان کمتر توجه شده است.
تجربه های پیشین ما در عرصه های مختلف نشان می دهد که زنان طبقات پایین که اساسا با مجموعه ای از مسائل در هم تنیده قومی/مذهبی/عرفی/قانونی و زیست محیطی مواجه اند توانسته اند با مداخلات و فعالیت های اجتماع محور در جوامع کوچک بومی، فعالیت های فرهنگی /کاری/ محله ای خود را راه اندازی کنند و اعتماد جامعه محلی را نسبت به خود جلب و فعالیت های خود را ترویج کنند.
دامنه فعالیتهای پیشنهادی
کتابخانه و در معنای وسیعتر مرکز فرهنگی آموزشی با محوریت کتابخانه علاوه بر خلق فضایی که زنان با کودکان خود میتوانند در آن حضور یابند، میتواند حاوی برنامههای مشارکتی برای خود زنان هم باشد. برنامههایی نظیر حلقههای سواد آموزی، جمع خوانی، گپ و گفت ازاد از این دست هستند. همچنین چنین مکانی زنان را قادر میسازد تا علاوه بر دیدار روزانه مهارتهایی را مثل سواد آموزی و سوزن دوزی و غیره نیز از یکدیگر بیاموزند.
همچنین «گروه درمانی» و «بهداشت قاعدگی» و باروری را میتوان به دور از ترس از تابوهای جاری و در فضایی کاملا امن به بحث گذاشت. تجربیات مددکاران اجتماعی نشان میدهد زنان بسیاری در سیستان و بلوچستان گاه با داشتن دو یا سه فرزند از کوچکترین مسائل بهداشت باروری و قاعدگی بی اطلاع هستند. از این رو، توجه به سلامت عمومی زنان باید از ارکان تمام فعالیتهای معطوف به آنها باشد. بهداشت روان موضوعی است که به شکل گسترده با انکار و کتمان مواجه شده است. اما آمار بالای خودسوزی و افسردگی ضرورت حساسیت و اموزش در این حوزه را نیز مطرح می کند. همچنین فعالیت ورزشی نیز میتواند از جمله فعالیتهای این مراکز باشد.
روش گردهم آیی و چالش ها
تجربه کارهای اجتماع محور مشارکتی نشان میدهد که بدون حضور نیروی بومی از جامعه هدف نمیتوان به کار دامنه دار دل بست. ارتباط با زنان در جوامع بومی و جلب اعتماد مردم محلی به ویژه در سیستان بلوچستان با توجه به بافت سنتی آن با دشواری همراه است. شناسایی کنشگران، معلمان و روزنامه نگاران ساکن در جامعه هدف و به کارگیری آنها به عنوان تسهیلگر از جمله روشهایی است که مشارکت را گسترده کرده و زمینههای اعتمادسازی را فراهم می آورد. سایر روشهای اعتمادسازی و جلب مشارکت را فعالان باید در فرایند کار، شناخت جامعه هدف و گفتگو و مشارکت با تسهیلگران و مردم بومی بدست آورند و از تجویز نسخههای فرادستانه اجتناب کنند. چرا که نه تنها به اعتمادسازی و جلب مشارکت نمیانجامد، بلکه جامعه را بیاعتماد و دلسرد میسازد.
مهمترین چالش در این دست فعالیتها تداوم و ایجاد انگیزه و مشارکت حداکثری جامعه محلی است؛ به نحوی که کارها از طریق خود آن ها به انجام برسد و اجتماع به معناه حقیقی تحقق یابد.