
پیش از پاسخ به سوال اصلی باید به این سوال پاسخ داد سرکوب چیست؟
سرکوب به کارگیری قدرت واجب توسط دولت یا نیروهای امنیتی به منظور تأثیرگذاری بر رفتار شهروندان است. این کار شامل استفاده از اجبار، بازداشت، بدرفتاری، آزار و اذیت، کشتار دستهجمعی، شکنجه، حبس سیاسی خودسرانه و سایر نقضهای حقوق بشر میشود. این سرکوب میتواند با تفاوتهایی مانند تعداد افراد تحت تأثیر، نوع اجباری که دولت اعمال میکند، مدت زمان و شدت آن، مرگباری و روشهای استفاده از اجبار متفاوت باشد.
مهمترین تفاوت بین سرکوب و نیروهای امنیتی معمولی این است که دولتها ادعای انحصار در استفاده مشروع از قدرت را دارند. بنابراین، یک دولت سرکوبگر میتواند بدون استفاده از اجبار مستقیم، با تبلیغ و آموزش اقداماتی که ممکن است در صورت تمایل انجام شوند، سرکوب خود را اعمال کند. این معمولاً در شرایطی رخ میدهد که شهروندان این انحصار را میپذیرند.
در نتیجه، استدلال میشود که حتی اگر دولتی در یک زمان خاص به طور مستقیم به سرکوب شهروندان خود نپردازد، ممکن است همچنان یک دولت سرکوبگر باشد. این امر توسط برخی دانشمندان علوم سیاسی مطرح شده است، که با ارائه مثالهای مرتبط، بر این نظریه تأکید میکنند.
اریکا چنوییث با ارجاع به تحقیقی مشترک که با «جی اولفلدر» انجام داده مینویسد: افزایش خشونت دولتی یکی از دلایل اصلی قیام مردمی در درجه اول است. ما کنجکاو بودیم که بدانیم چرا قیامهای بدون خشونت در برخی کشورها رخ میدهند، در حالی که در برخی دیگر نمیبینیم. برای این منظور، مجموعهای از دادهها را با استفاده از فهرستی از شاخصهایی که فکر میکردیم میتوانند تأثیرگذار باشند، جمعآوری کردیم. این شاخصها شامل موارد زیر بودند: سطح دموکراسی یا خودکامگی در یک کشور، بزرگی جمعیت، سابقه نقض حقوق بشر، تجربه اعتصابات کارگری، جمعیت جوان، شکاف قومی یا دوقطبی، ناپایداری دولت، فقر، سابقه درگیریهای داخلی، ادغام در اقتصاد جهانی و نیز وجود یا عدم وجود موج مقاومت در منطقه یا جهان. البته یافتن متغیرهایی که به نحوی پیوسته بر روی آغاز قیامهای بدون خشونت که ذاتاً غیرقابل پیشبینی هستند، تأثیر بگذارند، بسیار دشوار است.
با این حال، نکتههای مهمی که قابل توجه بودند، این بودند: ماندگارترین و تأثیرگذارترین عامل پیشبینی کننده قیامهای غیرخشونتآمیز، سابقه حقوق بشری یک کشور بود. کشورهایی که سابقه بدتری داشتند، نسبت به کشورهایی که سابقه نسبتاً بهتری داشتند، احتمال بیشتری داشتند که شاهد یک قیام گسترده بدون خشونت باشند. این حقیقت اگرچه ممکن است دور از ذهن و خلاف انتظار به نظر برسد، اما نکتههای مهمی را آشکار میکند: نقض حقوق بشر، از جمله زندانی کردن خودسرانه، شکنجه، قتلهای غیرقانونی و ناپدید شدن افراد، میتواند مردم را در بخشهای مختلف جامعه متقاعد کند که رفتار و عملکرد دولت به حدی نامشروع و تهدیدآمیز شده است که آنها دیگر راهحلی جز اقدام علیه آن ندارند. مردم بیشتر در کشورهایی که سرکوب زیادی وجود دارد، ترس و وحشت را تحمل میکنند تا علیه آن اقدام کنند