
نویسنده: شهرام افشار
کودک همسری یکی از بزرگترین فجایع و جنایات موجود در جامعه ایران است که تاثیرات عمیق و غیرقابل جبرانی بر روح و روان کودکان می گذارد و سرنوشت آنان را به کلی دگرگون می کند. مطابق کنوانسیون حقوق کودک که ایران هم آن را پذیرفته، «کودک» به افراد انسانی زیر ۱۸ سال گفته می شود و ازدواج این افراد «کودک همسری» محسوب می گردد. ولی در ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی ایران، حداقل سن ازدواج برای دختران ۱۳ سال تمام و پسران ۱۵ سال تمام درج شده اما ازدواج کودکان زیر این سن هم منع نشده و «به اذن ولی به شرط رعایت مصلحت با تشخیص دادگاه صالح» صورت می پذیرد. طبق اعلام مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۹، ۳۱ هزار و ۳۷۹ دختر ۱۰ تا ۱۴ ساله ازدواج کرده اند که نسبت به سال قبل رشد ۱۰.۵ درصدی داشته است.
آذربایجان شرقی دارنده رتبه دوم کودک همسری در کشور
استان آذربایجان شرقی رتبه دوم کودک همسری را در ایران داراست. بیشترین نرخ کودک همسری در استانهای خراسان رضوی، آذربایجان شرقی، سیستان و بلوچستان و خوزستان و کمترین آن در استانهای یزد و سمنان اتفاق افتاده است و در آذربایجان شرقی نیز شهرستانهای ملکان، بستان آباد، سراب و چاراویماق رکورددار ازدواج کودکان هستند. دکتر «فرگل صحاف» معاون امور اجتماعی اداره کل بهزیستی آذربایجان شرقی در سال ۱۳۹۸ از افزایش ۴۲ درصدی ازدواج دختران زیر ۱۸ سال در استان آذربایجان شرقی طی سال ۹۷ خبر داد و گفت از مجموع ۲۹ هزار و ۷۷۰ ازدواج ثبت شده توسط ثبت احوال استان در سال ۹۷، ۱۲ هزار و ۴۹۱ مورد مربوط به ازدواج دختران زیر ۱۸ سال بوده است. این در حالی است که آمارهای مذکور تنها مربوط به ازدواجهای ثبت رسمی شده در سازمان ثبت احوال است و به گفته کارشناسان اغلب ازدواج کودکان ثبت نشده و میزان این گونه ازدواج ها به مراتب بیشتر می باشد.
مهمترین علل کودک همسری در آذربایجان شرقی
- سطح فرهنگ و دانش عمومی: دکتر «سیمین صبری» روانپزشک، فعال حقوق زن و فعال ترک آذربایجانی مقیم نروژ «سطح فرهنگ و دانش عمومی» را علت اصلی بالا بودن میزان کودک همسری در مناطق پیرامونی ایران از جمله آذربایجان می داند و می گوید: «ایران یک کشور کثیرالمله است، کشوری با زبانها و فرهنگ های مختلف. مهمترین ابزارها و نهادهای تاثیرگذار در رشد فکری مردم و آگاهی مردم درباره کودک همسری، تلویزیون، رادیو، سینما و مدرسه هستند. در ایران فعلی اگر هم اقداماتی درباره کودک همسری انجام شده، منحصرا به زبان فارسی صورت گرفته که میزان تاثیرگذاری آن به پایتخت و استانهای فارس نشین محدود بوده است. یک فرد بیسواد به مدرسه نرفته در آذربایجان، بلوچستان، کردستان، لرستان و اهواز با یک فرد فارس به مدرسه نرفته قابل قیاس نیست و آگاهی عمومی فرد بیسواد فارس بالاتر از غیرفارس هاست و به قول فارس ها، خیلی سر هستند. یک دختر به مدرسه نرفته فارس زبان در ایران سطح آگاهی بالاتری نسبت به یک دختر غیرفارس دارد طوریکه می تواند به دختران بیسواد غیرفارس خیلی چیزها را درس بدهد، به عبارتی دختران غیرفارس باید پای منبر او بنشینند. اگرچه هر دو بیسواد هستند اما به دلیل اینکه تنها زبان رسمی کشور فارسی است، دختر بیسواد فارس از طریق رادیو، تلویزیون و سینما با مباحث مربوط به کودک همسری و تبعات آن آشنا شده و چشم و گوش اش باز شده است. همانگونه که استانهای مرکزی ایران از نظر اقتصادی قابل قیاس با استانهای پیرامونی کشور نیستند، سطح "معلومات عمومی" فارس زبانها با غیرفارس زبان ها هم قابل مقایسه نیست.
از این جهت من به عنوان یک زن فمنیست اینترسکشنالیست معتقدم که مشکل زنان ایران تنها مطالبات جنسیتی نیست. همانگونه که مشکل زنان سیاه پوست در آمریکا فقط مطالبات برابری نژادی نبود. آنها در برخی مواقع مجبور بودند که به دلیل مسائل طبقاتی حتی در کارهایی پست با درآمد پایینتر از مردان استخدام شوند آنهم از طرف زنان سفید فمنیست! در نتیجه مجبور شدند این مسئله را تئوریزه کنند که موضوع فقط ستم جنسیتی نیست و ستم هایی در لایه های مختلف وجود دارد که همدیگر را همپوشانی می کنند و هیچ کدام بر دیگری برتری ندارند. بنابراین زن سیاه گفت اگر من برای برابری نژادی مبارزه کنم خیلی سریع به برابری جنسیتی هم دست خواهم یافت و در مبارزه علیه نژادپرستی هم در کنار مردانی هستم که در جبهه ای دیگر علیه آنها در مبارزه برای برابری جنسیتی مبارزه می کنم. در اینجا هم چنین است، زنی از پیرامون، اگر برای تحصیل برای زبان مادری تلاش می کند، در واقع بصورت غیرمستقیم یک فعالیت فمنیستی هم می کند چون تاثیر مستقیم بر یکدیگر دارند. یک کودک روستایی در پیرامون که از حق تحصیل به زبان مادری محروم است، وقتی وارد مدرسه می شود ناگهان با زبانی دیگر مواجه می شود که آشنایی به آن ندارد و در نتیجه با اضطراب و ترک تحصیل مواجه شده و در دام کودک همسری گرفتار می شود.»
- نبود قوانین بازدارنده: دکتر سیمین صبری در خصوص ضعف قانون در ایران در خصوص ازدواج کودکان نیز می گوید: «نبود قوانین بازدارنده در رابطه با ازدواج کودکان، نقش "تشویق کننده و نرمالیزه کننده" در کودک همسری دارد. بخصوص در جامعه ایران که سنت و دولت درهم آمیخته، وقتی اقدام جنایتکارانه کودک همسری قانونی می شود، وجهه جنایی خود را از دست می دهد. بنابراین نه فرد کودک همسر بیمار پدوفیل شناخته می شود که باید تحت درمان قرار گیرد و نه کودک همسری به عنوان یک جنایت پذیرفته می شود که باید تحت پیگرد قانونی قرار گیرد. بلکه برعکس کاملا نرمالیزه می شود. بهترین مثال درباره نقش قوانین بازدارنده در کاهش کودک همسری، مقایسه وضعیت زنان آذربایجانی در شمال و جنوب رود ارس است.
بخش شمالی آذربایجان حدود ۲۰۰ سال پیش با شکست قاجارها از روسیه، طبق قراردادهای گلستان و ترکمن چای به روسیه واگذار شد. کلیه قوانین مدرنی که در دوران شوروی در مسکو به تصویب می رسید خواه ناخواه در همه جمهوریهای پانزدهگانه شوروی از جمله جمهوری آذربایجان اجرایی می شد. این قوانین به طرز ساختاری جامعه سنتی آذربایجان را هم تحت تاثیر قرار می داد و به خانواده ها اجازه نمی داد دختران را قبل از ۱۸ سالگی شوهر دهند. در سیستم آموزشی دوره شوروی نیز، درباره تبعات کودک همسری به کودکان آموزش داده می شد و در کتب درسی تدریس می شد. رفته رفته کودک همسری در شمال آذربایجان ریشه کن شد اما نه فقط به دلیل غیرقانونی بودن ازدواج کودکان، بلکه مسئله دیگر بین آذربایجانی ها کاملا نهادینه شد. دو شاهکار کلاسیک اوزئیر حاجی بیاف موسیقیدان و نمایشنامه نویس سرشناس آذربایجانی با نام های "مشهدی عیباد" (او اولماسین بو اولسون) و "آرشین مال آلان" هم محصول همین دوره است. این دو فیلم دقیقا ازدواج اجباری و کودک همسری را به باد انتقاد می گیرند.
تاثیر این آموزش ها تا حدی بود که وقتی در سال ۱۹۹۱ مرز بین دو سوی ارس برداشته شد، دو جمعیت بسیار متفاوت از نظر وضعیت زنان و کودک همسری یکدیگر را ملاقات کردند. طوریکه مردم شمال آذربایجان با دیدن کودک همسری در جنوب آذربایجان شوکه شدند چون در آن زمان میزان کودک همسری در شمال آذربایجان صفر بود. پس از فروپاشی شوروی که آذربایجانی ها از شمال ارس برای یافتن اقوام شان به تبریز آمده بودند یکی از مسائلی که می گفتند موجب حیرت آنان شده، رواج کودک همسری در جنوب ارس بود طوریکه پیرمردی که از شمال ارس آمده بود با عصبانیت می گفت شما چقدر بی وجدان هستید که کودک دوازده سیزده ساله را که می بایست الان طناب بازی بکند را فرستاده اید حجله! اما مردم جنوب ارس در ساختاری زیسته بودند که نه در ۵۶ سال دوره حکومت پهلوی و نه در دوره جمهوری اسلامی، در این باره هیچ اقدامی عملی و فرهنگی صورت نگرفته بود. افتضاح تر اینکه با روی کار آمدن جمهوری اسلامی و ترویج شیعه محوری، صیغه کردن کودکان و ازدواج دختران ۹ ساله نرمالیزه می شود و با افزایش فقر و توجیه قانونی بودن، میزان کودک همسری به شدت افزایش می یابد. بنابراین تغییر قوانین درباره کودک همسری به رشد فرهنگ کمک می کند به شرط اینکه در حد قانون باقی نماند و طریق مدیا و آموزش و پرورش به جامعه آموزش همگانی داده شود.»
- محرومیت از تحصیل به زبان مادری: دکتر سیمین صبری در خصوص تاثیر عدم تحصیل به زبان مادری در آذربایجان شرقی بر ازدواج کودکان می گوید: «طبق گزارش یونسکو میزان بیسوادی در نقاطی از کره زمین بالاست که انسانها در آن مناطق نمی توانند به زبان مادری شان تحصیل کنند. در مناطق پیرامونی ایران از جمله آذربایجان نیز به دلیل عدم تحصیل به زبان مادری، میزان بیسوادی انسانها بسیار بالاست. آدم های بیسواد نیز بیشتر تابع و مجری تصمیمات "ارباب" هستند و قوانین دولتی را وحی منزل می دانند و با تکیه به آن، بدون کوچکترین غذاب وجدانی دختر ده دوازده ساله شان را شوهر می دهند.»
- عرف و رسومات محلی در آذربایجان از جمله «باشلیق» و «قیز قاچیرتماق»: خانم صبری در خصوص تاثیر رسم باشلیق بر کودک همسری می گوید: «فقر فرهنگی و اقتصادی در آذربایجان موجب ترویج رسمی به نام باشلیق (شیربها) می شود. (باشلیق یعنی گرفتن مبلغی از طرف خانواده در قبال شوهر دادن دختر) بسیاری از خانواده های فقیر با دریافت باشلیق یکی دو دختر خود را قربانی می کنند تا امورات خود و سایر اعضای خانواده را بگذرانند. بنابراین فقر اقتصادی نقش مستقیم در ازدواج کودکان دارد و فقر فرهنگی نقش تلنگر را در این باره بازی می کند.»
«سمیرا دماوندی»، فعال حقوق کودک و حقوقدان هم در مصاحبه با برنا نقش رسم «قیز قاچیرتماق»(فراری دادن دختر) در افزایش ازدواج کودکان در آذربایجان را پررنگ دانسته می گوید: در این رسم «دختر و پسر خانه یکی از اقوام پسر می روند و اعلام می کنند می خواهیم ازدواج کنیم و اقوام نیز آنها را صیغه می کنند.» و بعد خانواده با آن صیغه نامه، قاضی را تحت فشار قرار می دهد تا مجوز ازدواج رسمی را صادر کند.
- فقر مالی و عدم امکان تامین هزینه های فرزند و نگرش اقتصادی (هزینه و فایده) والدین
- نگرش مثبت به ازدواج زودهنگام و هراس از دست دادن فرصت ازدواج یا بدون همسر ماندن فرزند
- تبعیضهای جنسیتی
- درگیر شدن کودک در روابط با جنس مخالف توام با تعصب خانواده و دخالت آشنایان خصوصاً برادر و بستگان فرد
- باورهای دینی و انگیزه های مذهبی مانند ترس از گمراهی و افتادن در ورطه گناه
- سیاست های افزایش جمعیت حکومت و نقش روحانیون: در سال ۹۷ طرح "ممنوعیت کودک همسری" در مجلس مطرح شد که در آن «حداقل سن ازدواج در دختر ۱۶ سال تمام شمسی و در پسر ۱۸ سال تمام شمسی» تعیین شده بود ولی این طرح با دخالت روحانیون در کمیسیون قضایی مجلس رد شد در آن زمان «طیبه سیاووشی» عضو فراکسیون زنان درباره دلیل رد شدن این طرح به ایلنا گفت: «گفته می شود این کار خلاف شرع و عرف است.» در آذرماه ۱۴۰۰ نیز حجتالاسلام حسن نوروزی، نایب رییس کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس ایران با انتقاد از اطلاق عنوان «کودک همسری» به دختران ۱۳ یا ۱۴ ساله گفت، کودک همسری به موارد ازدواج بچه ۹ یا ۱۰ سال گفته می شود، اما دختر ۱۳ ساله کودک همسر نیست. حجتالاسلام نوروزی با بیان اینکه «نگاه درست و صحیح به مقوله ازدواج، نگاه اسلام است»، گفت: «سن ازدواج در دختران به معنی سن بلوغ در نظر گرفته میشد که عموما سن ۱۳ یا ۱۴ سال است و این که دختر بتواند زندگی را به جلو برد یا خیر به اذن ولی باز می گردد.»
- وام ازدواج: کارشناسان معتقدند اعطای وام ازدواج می تواند از جمله عوامل تسهیل کننده کودک همسری شود. محمد مهدی تندگویان، معاون امور جوانان وزارت ورزش و جوانان دولت روحانی در سال ۱۳۹۹، با اظهار نگرانی نسبت به افزایش رقم وام ازدواج برای دختران زیر ۲۳ و پسران زیر ۲۵ سال و امکان رخ دادن ازدواج و طلاقهای صوری برای دریافت وام ازدواج ۱۰۰ میلیون تومانی به ایسنا گفت: «متاسفانه علیرغم اهمیت تدوین دستورالعمل برای نظارت دریافت کنندگان وام ازدواج همچنان شاهد بی توجهی به آن هستیم درحالی که رسیدگی به چنین مسائلی به مراتب مهمتر از افزایش اعداد و ارقام وام ازدواج است.» سمیرا دماوندی هم می گوید: «با افزایش وام ازدواج، مردم به تزویج کودکان خود روی آوردند و قانون هم شرایط را فراهم کرده است در واقع وام می گیرند سپس طلاق توافقی جاری می کنند و امکان حذف نام همسر هم از شناسنامه وجود دارد که همین عامل باعث افزایش کودک همسری شده است.»
تبعات کودک همسری:
-بروز پدیده «خشونت خانوادگی» و «مادران عصبی»: دکتر سیمین صبری «خشونت خانوادگی» و «مادران عصبی» را از مهمترین تبعات کودک همسری می داند و می گوید: «وقتی کودکی که کودکی خود را زندگی نکرده، همسر و صاحب کودک می شود، به شخصی ناهنجار تبدیل می شود. هر قدر هم نقش هایی که به عنوان "عروس کم حرف و متواضع و تمکین کننده به قوانین و سنت ها" به وی داده شده را درست ایفا کند، ولی ممکن است تمام عقده های سرکوب شده خود را بر سر کودکاش خالی می کند. چون کسی که مورد خشونت قرار بگیرد، خودش نیز به خشونت متوسل می شود.
کودکی که به دلیل فقر اقتصادی خانواده و یا عدم تحصیل به زبان مادری، ترک تحصیل کرده و کودک همسر شده، آگاهی لازم برای نحوه رفتار با کودک اش را هم ندارد و کودکش را مورد تنبیه بدنی قرار می دهد و یا به خواسته های معنوی کودکش اهمیت نمی دهد. در برخی موارد نیز کاملا برعکس عمل می کنند طوریکه بصورت غیر نرمال می خواهند تمام حسرت ها و عقده ها و آرزوهایی را که بدان دست نیافته را در کودک اش ببیند بنابراین با حمایتهای غیرضروری و پلکیدن مداوم به دور کودک اجازه نمی دهد کودک روی پای خودش بایستد، بدون اینکه به کودکی مسئولیتی دهد. چنین کودکانی در بزرگسالی از اعتماد به نفس لازم برخوردار نخواهند بود. در این خانواده ها ناهنجاری در تربیت فرزند و ناهمگونی غیرهارمونیک از نظر نوسانهای روانی مشاهده می شود که به شکل زنجیره ای منتقل می گردد و جامعه را هم دربر می گیرد.»
ـ افزایش پدیده «کودک بیوه»: آذربایجان شرقی بالاترین آمار کودک بیوه (کودک مطلقه) را در کشور داراست. در داخل شهرستانهای استان نیز بالاترین طلاق در ازدواج کودکان مربوط به شهرستانهای ورزقان، ملکان، سراب، خداآفرین، کلیبر و هشترود می باشد. به گفته فرگل صحاف، در سال ۹۷، ۱۳۴۳ دختر زیر ۱۸ سال در آذربایجان شرقی طلاق گرفته اند که معادل ۱۴ درصد کل طلاق های ثبت شده در این استان می باشد. (البته میزان واقعی طلاق این نوع ازدواجها بعد از ۱۰ الی ۱۵ سال قابل ارزشیابی می باشد.) سمیرا دماوندی با تاکید بر اینکه ازدواج های سن پایین دوامی ندارند، می گوید: «به دلیل نبود رشد فکری و عدم درک صحیح زندگی مشترک دوام ازدواج های این چنینی پایین است و همین امر به افزایش طلاق، تشکیل پرونده های مالی برای دریافت مهریه و افزایش جمعیت زندانیان مهریه منجر می شود که نتیجه مستقیم این موضوع، افزایش بار مالی دولت در تامین هزینه های قضایی، سازمان زندانها و حمایت از خانواده های زندانیان است.»
ـ بروز مشکلات روحی، روانی و جسمی برای فرد همچنین انزوای اجتماعی و افسرده شدن فرد
ـ سقط جنین و افزایش احتمال مرگ و میر مادران و تولد بچه نارس
ـ تشدید چرخه فقر
ـ افزایش پدیده های «کودک مادر» و «کودک پدر»
ـ بازماندن از تحصیل و آموزش
ـ عدم کسب مهارتهای اجتماعی مقتضی برای ورود به بازار کار و ناتوانی در استیفای حقوق قانونی
- مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفتن و افزایش بی بندوباری در جامعه
راهکارهای پیشگیری از ازدواج کودکان و مقابله با کودک همسری:
- آموزش به خانواده ها و تبیین مشکلات و پیامدهای ازدواج کودکان از طریق برگزاری کارگاههای آموزشی، همایش ها و کنفرانس عمومی و رسانه های جمعی
- آموزش به دختران و پسران
- افزایش مهارتهای خودباوری: سمیرا دماوندی، خودباوری و خودشکوفایی را از پیش شرط های اصلی ازدواج برشمرده، می افزاید: «اگر نگاهی به آمار افراد تحت سرپرستی کمیته امداد و بهزیستی در کشور بیاندازید، اغلب این افراد خصوصا زنان سرپرست خانوار، کسانی بوده اند که برحسب اجبار یا به دلخواه خود و یا براساس افکار فرهنگی خانواده و منطقه ای که در آن ساکن هستند، در کودکی و پیش از خودشکوفایی فکری و اقتصادی ازدواج کرده اند.»
ـ ممنوع کردن ازدواج کودکان زیر ۱۸ سال و ازدواج های غیررسمی و جرم انگاری آن از طریق تصویب قوانین بازدارنده در مجلس
- حمایت مالی از خانواده های کم برخوردار برای مقابله با ترویج ازدواج کودکان
ـ تغییر نگرش رهبران دینی و ائمه جمعه درباره ازدواج کودکان
- نقش فعالین مدنی، گروهها و تشکل های آذربایجان: خانم صبری در این باره می گوید: «فعالین مدنی آذربایجان، کردستان، اهواز و بلوچستان و در کل مناطق پیرامون در روزهای مشخصی از جمله "روز جهانی زن" و "روز منع خشونت علیه زنان" مقالات و ویدیوهایی تولید می کنند اما مشکل اینجاست که مخاطب اصلی، نه شانس و نه امکان دیدن این تولیدات را ندارد و این تولیدات در سطح الیت جامعه باقی می مانند. مسلما بازگویی مطالبی در این خصوص در محافل مختلف جامعه توسط فعالین مدنی تاثیرگذار است اما این اقدامات زمانی تاثیرگذار خواهد بود که از طریق رسانه ها صورت گیرد. رسانه پس از قوه قضاییه، قوه مجری و قوه مقننه، چهارمین قوه تاثیرگذار در جامعه است و نقش فعال و شتاب دهنده ای در گریز از کودک همسری خواهد داشت.»