تا چه اندازه سرکوب در برابر قیام‌های غیرخشونت‌آمیز تأثیرگذار است؟

دولت‌ها عموماً اعتراضات و تظاهرات جمعی را به عنوان تلاش‌های مردمی برای تخلیه خشم و عصبانیت خود تفسیر می‌کنند، یا به عنوان رویدادهای جزئی که نشانگر تهدید سیاسی جدی نیستند.

اما وقتی کمپین‌های غیرخشونت‌آمیز به سازمان‌ها یا سیستم‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی یا فرهنگی جوامع برخورد می‌کنند، دولت‌ها معمولاً با سرکوب گسترده به آن‌ها پاسخ می‌دهند. در واقع، سرکوب خشونت‌آمیز ناراضیان غیرمسلحی که هدفشان تغییر است، راه حل شدید و اساسی اوضاع است. این به حدی رایج است که کریستین داونپورت، یک دانشمند علوم سیاسی، آن را "قانون پاسخدهی قهری" می‌نامد.

بیایید با آمار و ارقام صحبت کنیم. رژیم‌ها در ۸۸ درصد موارد در برابر انقلاب‌های بدون خشونتی که بین سال‌های ۱۹۰۰ و ۲۰۱۹ رخ داد، با وقوع پیوستند، و در ۹۴ درصد موارد علیه انقلاب‌های خشونت‌آمیز با سرکوب گسترده و مرگبار واکنش نشان دادند.

زمانی که یک جنبش مقاومت مدنی تلاش می‌کند تا یک دولت را سرنگون کند، یک رژیم استبدادی را از بین ببرد یا استقلال یک منطقه خاص را اعلام کند، دشمنان (یعنی دولت‌ها) به طور عمومی و در تمام نقاط جهان با نقض حقوق بشر به آن واکنش می‌دهند. این واکنش‌ها شامل ناپدیدشدن ها، بازداشت‌ها، شکنجه و کشتارهای غیرقانونی است. با این حال، کشتار دسته‌جمعی از سوی دولت، که شاید شدیدترین شکل سرکوب است، در مقابل قیام‌های غیرخشونت‌آمیز واکنشی نسبتاً نادر است.

دولت‌هایی که با چالش‌های انقلاب‌های غیرمسلح روبرو می‌شوند، عموماً با خشونت و وحشیگری به طرز وحشیانه‌ای به آن‌ها پاسخ می‌دهند. اما درجه، دامنه و شدت این واکنش‌ها - به عبارت دیگر، درجه و شدت سرکوب - با توجه به ویژگی‌های جنبش مقاومت متفاوت است.

سرکوب چگونه بر کمپین‌های غیرخشونت‌آمیز تأثیر می‌گذارد؟

همانطور که در مورد بسیاری از دینامیک‌ها و پویایی‌های مقاومت مدنی نیز درست است، اثرات سرکوب در واقع غیرقابل پیش‌بینی هستند و به معنای سرکوب بسیار پیچیده و گزینشی است. محقّقان عموماً معتقدند که سرکوب شدید یا سرکوب کار را برای جنبش‌های توده‌ای دشوار می‌کند. با این حال، آنها همچنین قبول دارند که سرکوب و رویدادهای وحشیانه‌ای که از سوی دولت صورت می‌گیرد، ممکن است به جای پایان دادن به کمپین‌های بدونخشونت علیه نظام سرکوبگر، بر علیه آن نظام افزوده شود. به عنوان مثال، اشاره به اعدام غیرقانونی ام‌تیل در سال ۱۹۵۵ میلادی می‌تواند شود. پس از پیدا شدن جسد او، مادر تیل اصرار داشت که در مراسم تشییع جنازه، تابوت باز باشد و این جنایت وحشتناک به نمایش گذاشته شود. این اقدام منجر به موجی از خشم، حمایت و همدردی مردمی شد و هزاران نفر را به جنبش حقوق مدنی در ایالات متحده آمریکا جذب کرد. همین امر در مورد قتل جورج فلوید، احمد آربری و برونا تیلور نیز درست است که قتل آنها بزرگترین و گسترده‌ترین حرکت توده‌ای برای حقوق سیاهپوستان در تاریخ ایالات متحده آمریکا در تابستان سال ۲۰۲۰ را به وقوع انداخت.

همانطور که گفته شد، افزایش ناگهانی در سرکوب - یا دوره‌های خشونت که با شوکه کردن یک ملت آن‌را به شورش علیه یک سیستم سرکوبگر تحریک می‌کند - به نحوی مستمر با آغاز قیام‌های غیرخشونت‌آمیز توده‌های مرتبط بوده است. اما دو عامل بر روی تاب‌آوری سرکوب از سوی جنبش تأثیر می‌گذارند: اول، انسجام سازمانی جنبش و دوم، وضعیت سیاسی گروهی که جنبش نماینده آن است.

انسجام سازمانی این دو عامل دقیقاً به چه صورت است؟

اریکا چنوویث در این باره معتقد است: منظور من از انسجام سازمانی این است که مردم را از طریق موارد زیر متحد نگه دارد: ایجاد یک برنامه عمل مشترک و پذیرفته شده، ایجاد ایده‌های جمعی درباره آنچه جنبش به دنبال تحقق آن است، و حفظ سازمانی که به جنبش امکان می‌دهد حتی اگر یک یا چند تن از رهبران آن دستگیر یا کشته شوند، جنبش همچنان به درجه‌ای است که دولت گروه مورد نظر را برای بقای سیاسی خود در جامعه حرکت دهد.

برخی تحقیقات نشان می‌دهند که جنبش‌های بدون خشونت در مواجهه با رژیم‌های سرکوبگر ممکن است با مشکلات بیشتری مواجه شوند، به ویژه در رژیم‌هایی که دارای انگیزه‌های نسل‌کشی یا قتل عام هستند و جلادانی مشتاق به کار دارند. به عنوان مثال، کریستوفر سالیوان، دانشمند علوم سیاسی، اسناد اولیه آرشیو ملی گواتمالا را مورد بررسی قرار داده است. این اسناد جزئیات قمع نظامندی جنبش‌های بدون خشونت و چگونگی مواجهه این کشور در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۵ با نیروهای امنیتی را نشان می‌دهد. در این دوره، نیروهای مسلح، پلیس و شبه‌نظامیان تحت آموزش دولت، رهبران شاخص اتحادیه‌ها، روشنفکران، دانشجویان، رهبران بومی، روحانیون کاتولیک و سایر مخالفان مظنون را به طور گسترده ناپدید کرده، شکنجه کرده و به قتل می‌رساندند.

اقدامات خشونت‌آمیز دولتی باعث شد که گروه‌های مخالف باقی‌مانده به فعالیت‌های زیرزمینی روی آورند. بسیاری از چپگرایان که از این دوره وحشتناک جان سالم به در برده بودند، مقاومت بدون خشونت را کنار گذاشتند و به جنگ چریکی روی آوردند و با بمب‌گذاری‌های محدود و حملات حمله و گریز در شهرها و شورش در روستاها علیه دولت برخاستند. دیکتاتوری گواتمالا با تاکتیک‌های ضدشورش به این اقدامات واکنش نشان داد و از جمله به نسل‌کشی مردم مایا که مظنون به فعالیت‌های ضددولتی بودند دست زد. این نمونه از وحشتناک‌ترین اقدامات دولتی علیه غیرنظامیان غیرمسلمان، دیدگاهی هراس‌آفرین در مورد چگونگی کشتار برخی از مخالفان احتمالی را پیش‌بینی می‌کند، پیش از آنکه حتی شروع به سازماندهی یک ائتلاف، ایجاد پایگاه مردمی مشارکت و بسیج مقاومت توده‌های بدون خشونت کنند.

با این حال، نباید فراموش کرد که چنین سطحی از وحشت‌آمیزی برای دولت‌ها نیز مخاطره‌آمیز است؛ زیرا آنها همواره با احتمالی روبرو هستند که حامیان خود را از خود برانند. سرکوبگری رژیم علیه تظاهرکنندگان غیرمسلمان، اغلب می‌تواند با ایجاد خشم عمومی، جلب حامیان بیشتر، ایجاد حمایت خارجی از جنبش و وادار کردن نیروهای امنیتی به تمرکز و رویگردانی نتیجه معکوس داشته باشد. دولت‌ها در مواجهه با یک قیام توده‌های بدون خشونت نمی‌توانند همواره از وفاداری زیردستان خود مطمئن باشند.

اریکا چنوویث، استاد علوم سیاسی دانشگاه هاروارد، یکی از پژوهشگران و محققانی است که با تحقیقات و مطالعات خود در مورد کارزارها و جنبش‌های مختلف در سراسر جهان از گذشته تا به امروز به نتیجه رسیده است که نافرمانی مدنی علاوه بر اینکه یک انتخاب اخلاقی است، می‌تواند راهی بسیار مؤثر برای مبارزه باشد. او با ارائه الگویی به این باور است که برای ایجاد تغییرات سیاسی، تنها ۳/۵ درصد از جمعیت که فعالانه در مبارزات و اعتراضات غیرخشونت‌آمیز شرکت می‌کنند و این راه را پیگیری می‌کنند، قادر به دستیابی به پیروزی و موفقیت هستند. چنوویث همراه با ماریا استفان، پژوهشگر "مرکز بین‌المللی مبارزه خشونت‌پرهیز"، آثاری با موضوع مقاومت مدنی و جنبش‌های اجتماعی در بازه زمانی ۱۹۹۰ تا 2006 مورد مطالعه قرار دادند. هدف آنها، به گفته چنوویث، از این تحقیق و مطالعه جامع این بود که "راهبرد مقاومت خشونت‌پرهیز را به خوبی ارزیابی کنند.

برچسب‌ها:

  • مقالات