نقش طنز در مقاومت مدنی چیست؟

یکی از راه‌های نشان‌دادن اینکه دشمن نمی‌تواند همیشه همهٔ مردم را کنترل کند، شوخی‌کردن و دست‌انداختن آن است. جانجیرا شومبات، دانشمند علوم سیاسی، در کتاب "طنز و مبارزهٔ بدون خشونت در صربستان" استدلال می‌کند که طنز می‌تواند کارکردهای بسیار خاصی را در برهانداختن مبارزهٔ بدون خشونت ایفا کند. می‌تواند پروپاگاندای رژیم‌ها را با تضعیف هدف اصلی آن‌ها و ایجاد شوخی و شفافیت در رویدادهاست. اینکه طنز – به ویژه هجو و نقیضه‌گویی – مورد حقیقت مستقیماً به چالش بکشد.

دیدگاه اساسی واسلاو هاچک، متفکر، فعّال سیاسی و در نهایت رئیس‌جمهور چک در مورد خلق قدرت است که به معنای امتناع از تسلیم‌شدن در برابر روایتهای نادرست و حاکمیت‌جانب دشمن از "زندگی در حقیقت" از پایین، ضرورت رویدادهاست. دوم اینکه شوخ‌طبعی و طنز می‌تواند با خود نشاط، شادی و حال و هوای کارناوالی را به موقعیتی خصومت‌آمیز، ترسناک یا خطرناک بیاورد. این تغییر در حالات و احساسات به ویژه زمانی اهمیت بیشتری می‌یابد که رژیم شروع به استفاده از زور علیه مخالفان کرده باشد. رویدادها ی شاد و همراه با جشن و سرور می‌تواند انبوه مردمی را که به دنبال پناهبردن از روزمرّگی، ناامیدی و خیانت هستند به خود جذب کند. برای مثال در جریان تظاهرات علیه بشار اسد، دیکتاتور سوریه در سپتامبر 2011، فعّالان غیرمسلّح وسایل آتشبازی و دوربین‌های فیلمبرداری خود را برای مقابله با نیروهای امنیتی مسلّح به تانک و خمپاره به خیابان‌ها آوردند. این دوربین‌ها فاصلۀ پوچ بین نمایش قدرت نظامیان و تمسخر آنها از سوی معترضانی که وسایل آت‌شبازی را به سوی آسمان شلیک می‌کردند، ضبط می‌کردند - و واکنش نامتناسب و افراطی دولت سوریه به قیام شهروندان غیرمسلّح را با قدرت هر چه بیشتری نشان می‌دادند.

سوم اینکه اقدامات طنزآمیز اغلب به افراد اجازه می‌دهد تا راه‌های جدیدی را برای به‌چالش‌کشیدن وضعیت موجود تصوّر کنند. در واقع طنز آنقدر تهدیدکننده است که می‌تواند برای فرد طنزپرداز مرگبار باشد. در نظامهای توتالیتر، گفتن لطیفه‌هایی که حاوی انتقادی از صاحبان قدرت باشد جرم بزرگی محسوب می‌شود. این بدان دلیل است که توتالیتاریسم مبتنی بر کنترل کامل روایت اجتماعی و تاریخی، تلقی می‌شود و نیز جریان گسترده‌تر اطلاعات است. در اتّحاد جماهیر شوروی استالینی، صدها نفر به دلیل گفت‌نجوی کهایی "حقیقت" آنچه رژیم را به تمسخر می‌گرفتند، محکوم شده و به گولاگها فرستاده می‌شدند و یا اعدام می‌گشتند. بین سالهای 1942 و 1944، دادگاه مردمی علیه حزب نازی مجموعاً 2333 حکم اعدام برای افرادی که "از طریق اظهارات کینه‌توزانه" از کارگران کارخانۀ مهمات برلین به نام ماریان الیز کیشتنی با دیدگاههای شکست‌باور بودند، صادر کرد. یکی از همکارانی که این جوک را شنیده بود، آن را به مقامات محلی گزارش داد و منجر به اعدام ماریان الیز شد.

علیرغم تلاشهایی از این دست برای کنترل کامل جامعه، شوخی‌هایی که مقامات نازی و رژیم استالین را مورد هجو قرار می‌دهند در آن دوره‌ها رواج داشت. این مطالبات معمولاً به عنوان راهی برای خالی‌کردن عصبانیت افراد و در میخانه‌ها و در میان دوستان و افراد مورد اعتماد بیان می‌شد و لزوماً هدفش مقاومت فعّالان نبود. فراگیر شدن انتقاد و طنز حتّی در رژیم‌های توتالیتر نشان می‌دهد که هیچ نظامی هرگز نمی‌تواند به کنترل کامل بر همهٔ مردم و شئون زندگی آن‌ها دست یابد. و هنگامی که بسیاری از مردم شروع به گفتن جوک‌ها و هجو رژیم می‌کنند، تا لحظه‌ای که به این باور می‌رسند امپراتور لباسی بر تن ندارد، فاصلۀ زیادی وجود ندارد. این امر به طنز و شوخی، به ویژه در نظامهای سرکوبگر ویژگی براندازانه و هنجارشکنانه‌ای می‌دهد. همانطور که خالد کیشتانی، نویسنده عراقی می‌نویسد: "شوخ‌طبعی بیش از همه در تاریک‌ترین ساعات یک ملت مورد نیاز است، چرا که در چنین مواقعی است که مردم رفته رفته ایمان به خود را از دست می‌دهند، تسلیم ناامیدی می‌شوند و به مرداب اندوه و افسردگی فرو می‌غلتند. در این لحظات زندگی بی‌معنی به نظر می‌رسد و وطن همانند تار عنکبوت است. مردم ارتباط خود با همشهریان‌شان را از دست می‌دهند و در نهایت بی‌کسی و تنهایی خود را می‌پذیرند و اراده برای مقاومت و ایستادن در کنار یکدیگر از بین می‌رود. شوخ‌طبعی بهترین درمان برای چنین بیماری‌هایی است. خنده آدم را از مالیخولیا و رخوت دور می‌کند. شوخی سیاسی که توسط فردی گفته می‌شود، شهروندان را دوباره با یکدیگر پیوند می‌دهد. افراد، دیگر تنها نیستند. دیگران هستند که نظرات آن‌ها را به اشتراک گذاشته‌اند. ما در رنج و امید مشترک هستیم. خنده یک برادری جمعی است. آدم در تنهایی نمی‌خندد."

به همین دلیل است که کیشتینی استدلال می‌کند که توسعه و استفادهٔ گسترده از طنز سیاسی و ادبیات طنز برای هر استراتژی مقاومت مدنی موفّق امری ضروری است.

اریکا چنوویث، استاد علوم سیاسی دانشگاه هاروارد، یکی از پژوهشگران و محققانی است که با تحقیقات و مطالعات خود در مورد کارزارها و جنبش‌های مختلف در سراسر جهان از گذشته تا به امروز به نتیجه رسیده است که نافرمانی مدنی علاوه بر اینکه یک انتخاب اخلاقی است، می‌تواند راهی بسیار مؤثر برای مبارزه باشد. او با ارائه الگویی به این باور است که برای ایجاد تغییرات سیاسی، تنها ۳/۵ درصد از جمعیت که فعالانه در مبارزات و اعتراضات غیرخشونت‌آمیز شرکت می‌کنند و این راه را پیگیری می‌کنند، قادر به دستیابی به پیروزی و موفقیت هستند. چنوویث همراه با ماریا استفان، پژوهشگر "مرکز بین‌المللی مبارزه خشونت‌پرهیز"، آثاری با موضوع مقاومت مدنی و جنبش‌های اجتماعی در بازه زمانی ۱۹۹۰ تا 2006 مورد مطالعه قرار دادند. هدف آنها، به گفته چنوویث، از این تحقیق و مطالعه جامع این بود که "راهبرد مقاومت خشونت‌پرهیز را به خوبی ارزیابی کنند.

برچسب‌ها:

  • مقالات