هیچ قدرتی همیشگی نیست

صاحبان قدرت همواره مجبورند قدرت خود را بازسازی و احیا کنند، با اعمال قرارداد اجتماعی ضمنی یا صریح، از طریق عملکرد موثر و عادلانه، یا از طریق اخلاق و درستکاری. آنها باید به صورت مداوم مشروعیت خود را به ستون‌های حمایتی و به اطلاع عموم مردم اثبات کنند. در این بین، مقاومت مدنی مشروعیت وضع موجود را به چالش می‌کشد و به وضوح نشان می‌دهد که این مشروعیت در بحران قرار دارد. در واقع، مقاومت مدنی در مقیاس بزرگ نشانگر بحران مشروعیت است.

نکته‌ای بسیار مهم وجود دارد که باید به آن توجه کنیم. رویکرد مشروعیت قدرت، این فرض را کنار می‌گذارد که دشمنان قدرت همواره به اصول اخلاقی پایه‌ای اعتقاد دارند. صاحبان قدرت می‌توانند به شکل وحشیانه، متکبرانه، خودمحورانه و حقیرانه عمل کنند. در واقع، رویکرد مشروعیت بر قدرت، وجود یک دیکتاتور خیرخواه را رد می‌کند. اگر دولت یا دیکتاتور فعلی بدانند که می‌توانند بدون هیچ گونه مجازاتی به قتل‌عام و خونریزی بپردازند، این کار را خواهند کرد.

در حقیقت، همانطور که جان آدامز در سال 1816 می‌گفت: "قدرت همیشه فکر می‌کند که روحی بزرگ و دیدگاهی وسیع فراتر از درک افراد ضعیف دارد." همچنین توماس جفرسون نیز می‌نویسد: "اما فقدان اخلاقیات یا همدلی دشمن، هرگز به اندازه توانایی یک جنبش مقاومتی نیست." بنابراین، قدرت به خداوند وابسته نیست و در حالی که تمام قوانین الهی را زیر پا می‌گذارد، مقاومت سازمان‌یافته برای استفاده از روش‌های هوشمندانه و هماهنگ به منظور دگرگونی، گسترش فعالیت و ایجاد برتری بر حریف، به همراه فرسایش منابع قدرت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی، بسیار مهم است.

اکنون سوال این است که چگونه می‌توانیم کنش بدون خشونت را تشخیص دهیم؟ جواب بسیار آشکار و بدیهی است: اقدامی که به هیچ کس آسیب نمی‌رساند. جنبش‌های مقاومت مدنی که به صورت "کنش بدون خشونت" عمل می‌کنند، از طرقی که به دیگران آسیب جسمانی نمی‌رسانند یا تهدید به آسیب جسمانی نمی‌کنند، استفاده می‌کنند. افرادی که در این اقدامات غیرمسلحانه شرکت می‌کنند، هیچگونه اسلحه‌ای ندارند، کوکتل مولوتف پرتاب نمی‌کنند و اقداماتی از این دست را انجام نمی‌دهند.

گاهی اوقات "کنش بدون خشونت" به اشتباه با واکنش‌های تعاملی تلقی می‌شود که کاملاً عاری از اصطلاح "کنش بدون خشونت" است. در واقع، افرادی که از اقدامات غیرخشونتآمیز استفاده می‌کنند، خودشان به کنش بدون خشونت پایبند هستند، اما دشمنان آنها اغلب قبل، حین و پس از روبرویی با آنها از خشونت استفاده می‌کنند. زمانی که جنبش‌های قدرت مردم از روش‌های غیرخشونتآمیز مانند اعتراضات استفاده می‌کنند، غالباً به این دلیل است که پلیس یا نیروهای نظامی آنها را برانگیخته و عصبانی کرده‌اند و پلیس یا ارتش گاهی اوقات در مقابل آنها با گاز اشک‌آور، گلوله‌های لاستیکی، مهمات واقعی، ضرب و شتم با باتون، دستگیری، زندان، شکنجه و صحبت‌های تهدید‌آمیز، به مردمی که دست به اقدامات غیرخشونتآمیز می‌زنند. در واقع، منظورم از اقدامات غیرخشونتآمیز، اقداماتی است که توسط مخالفان انجام می‌شود، بدون در نظر گرفتن پاسخ مقامات به آنها. با این تفاسیر مختلف در مورد خشونت، زیادی از خشونت در مبارزات مقاومت مدنی وجود دارد، به ویژه در میان آنهایی که اهدافی انقلابی دنبال می‌کنند.

اریکا چنوویث، استاد علوم سیاسی دانشگاه هاروارد، یکی از پژوهشگران و محققانی است که با تحقیقات و مطالعات خود در مورد کارزارها و جنبش‌های مختلف در سراسر جهان از گذشته تا به امروز به نتیجه رسیده است که نافرمانی مدنی علاوه بر اینکه یک انتخاب اخلاقی است، می‌تواند راهی بسیار مؤثر برای مبارزه باشد. او با ارائه الگویی به این باور است که برای ایجاد تغییرات سیاسی، تنها ۳/۵ درصد از جمعیت که فعالانه در مبارزات و اعتراضات غیرخشونت‌آمیز شرکت می‌کنند و این راه را پیگیری می‌کنند، قادر به دستیابی به پیروزی و موفقیت هستند. چنوویث همراه با ماریا استفان، پژوهشگر "مرکز بین‌المللی مبارزه خشونت‌پرهیز"، آثاری با موضوع مقاومت مدنی و جنبش‌های اجتماعی در بازه زمانی ۱۹۹۰ تا 2006 مورد مطالعه قرار دادند. هدف آنها، به گفته چنوویث، از این تحقیق و مطالعه جامع این بود که "راهبرد مقاومت خشونت‌پرهیز را به خوبی ارزیابی کنند.

برچسب‌ها:

  • مقالات