نهادهای موازی، ساختارها و روشهای غیررسمی در حوزههای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و اداری هستند که هدفشان از سرکوب و ناعادلانگری رژیمهای موجود خلاصه شدن و به مرور جایگزین آنها شدن هستند. این نهادها توانستهاند موفقیتهایی را به دست آورند زمانی که توانستهاند به جای نهادهای سرکوبگر و ناعادلانه موجود در کنار آنها فعالیت کنند. نهادهای موازی نیازهای جامعه را که سیستم موجود قادر به برطرف کردن آنها نیست، تامین میکنند و از این طریق مشروعیت و اقتدار خود را ایجاد و تقویت میکنند تا به پیروزی برسند قبل از اینکه به طور کامل جایگزین سازمانها و نهادهای اصلی گردند.
در طول تاریخ، مثالهای زیادی از نهادهای موازی وجود دارد. برای مثال، در مقدمه به اهمیت این نهادها در آزادسازی سیزده مستعمره آمریکا از سلطه امپراتوری بریتانیا پرداختیم. همچنین در قرن بیستم، بسیاری از جنبشهای خودمختاری و استقلالطلب تا حدودی با ایجاد نهادهای موازی موفق شدند.
نمونه دیگری که میتوان به آن اشاره کرد، جنبش استقلال ایرلند است. این جنبش در دهه 1870 آغاز شد و ناسیونالیستهای ایرلندی خواستار خودمختاری بودند؛ گروهی که در سال 1905 به عنوان یک گروه » سین فین « از بریتانیای کبیر جدا شدند. آرتور گریفیث، معمار اصلی سین فین، به معنای سیاسی متعهّد به خودمختاری ایرلند تشکیل شد. در سال 1918، در دورهای که هزاران سرباز بریتانیایی در جنگ جهانی اول جان خود را از دست میدادند، سین فین با ایجاد یک کارزار عظیم نافرمانی مدنی موفق شد و دو میلیون ایرلندی از خدمت سربازی اجباری امتناع کردند. این کارزار سبب تأسیس یک دولت مستقل ایرلند شد.
در حین این فعالیتها، نهادهای موازی نقش کلیدی در استقلال ایرلند ایفا کردند. این نهادها با ایجاد ساختارها، سیستمها، فرآیندها و منابع جدید، از حکومت استعماری مستقلیت یافتند و به تدریج اقتدار خود را تثبیت کردند. این دولت موازی، در کنار دولت بریتانیا، در شهرها و مناطق ایرلند تأثیر گذاشت و از مشارکت در پارلمان بریتانیا امتناع کرد. این نهادها همچنین تحت تأثیر استراتژی نعمتدهندۀ نامآشنای سین فین قرار گرفته بودند و نسبت به جنبش مسلّحانۀ ارتش جمهوریخواه ایرلند بدبین بودند.
در مورد هند، مهاتما گاندی نیز از تجربه نهادهای موازی در جنبش استقلالی خود بهره برد. او از استراتژی غیرمسلّحانه ساتیاگراها استفاده کرد که دارای دو شاخه بود: شاخه اول شامل نافرمانی مدنی و مقاومت مدنی مشارکتی مردم بود، و شاخه دیگر شامل ایجاد ساختارها، سیستمها و فرآیندها مستقل از حکومت استعماری بود. به عنوان نمونه، گاندی از هندیها خواست که نخهای خود را با استفاده از چرخ ریسندگی بریسند و از نخ وارداتی انگلیسی استفاده نکنند. همچنین او با ایجاد سازمانها و سیستمهای جدید، از وابستگی به کالاهای اقتصادی قدرت استعمارگر رهایی یافت.
به طور خلاصه، شواهد تاریخی نشان میدهند که ایجاد نهادهای موازی و کارزارهای عدمهمکاری مدنی، یکی از موثرترین راهها برای مقابله با استبداد و حکومتهای سرکوبگر است. این نهادها توانستهاند به دستاوردهای مهمی برسند و نقش مؤثری در تحقق استقلال و آزادی کشورها ایفا کنند.