شورش‌ها، نتیجه‌ نژادپرستی و بی‌عدالتی

مارتین لوتر کینگ در یکی از سخنرانی‌های خود در دانشگاه استنفورد در سال ۱۹۶۸ به نام «آمریکایی دیگر» گفته است: من فکر می‌کنم آمریکا باید این را ببیند که شورش‌ها از باد هوا و به‌خودی شکل نمی‌گیرند. وضعیت خاصی در جامعه‌مان حاکم است که باید به همان شدّتی که شورش‌ها را محکوم می‌کنیم، آن را نیز محکوم کنیم. اما در تحلیل نهایی می‌توان گفت که شورش چیزی جز صداهای ناشنیده‌ها نیست و چه چیزی بوده که آمریکا نتوانسته است تا به حال بشنود؟ این کشور نتوانسته وضعیت بد فقرای سیاه‌پوست را در چند سال گذشته بشنود. نشنیده است که وعده‌های آزادی و عدالت محقّق نشده‌اند. و نشنیده است که بخش‌های بزرگی از جامعه‌ی سفیدپوستان، بیشتر نگران حفظ آرامش و وضعیت موجود هستند تا تحقّق عدالت، برابری و انسانیت. و بنابراین به معنای واقعی، تابستان‌های پر از شورش ملت ما ناشی از زمستان‌های پرتأخیر و تعلّل کشورمان است. و تا زمانی که آمریکا اجرای عدالت را به تعویق می‌اندازد، ما در موقعیتی هستیم که بارها و بارها این خشونت‌ها و شورش‌ها تکرار خواهد شد. عدالت اجتماعی و پیشرفت ضامن بی‌قید و شرط پیشگیری از شورش‌هاست.

در اینجا کینگ، لزوماً خشونت شورش‌ها یا اعتراض‌کنندگان را با وجود اینکه برای عدالت نژادی مبارزه می‌کنند، نادیده نمی‌گیرد. اما اصرار دارد که راه پایان دادن به این شورش‌ها مقابله با فقر شدید و بی‌عدالتی نژادی است که در وهله اول شورش‌ها را برانگیخته است. کینگ تحلیل کاملاً درستی داشته که افرادی را که از آشوبگران به دلیل تحریک واکنش و عکس‌العمل سفیدپوستان انتقاد می‌کردند، نیز نداشت و از قرار معلوم گفته بود که ممکن است فریادهای جنبش قدرت سیاهان و شورش‌ها در واقع پیامدهای واکنش سفیدپوستان باشد نه به خودی خود دارای بار منفیست. مقامات، دولتمردان و حامیان آنها ممکن است از این اصطلاح "شورش" علی‌رغم اینها اساساً برای مشروعیت‌زدایی و تضعیف محبوبیت جنبش‌های اجتماعی که رویکردهای مسالمت‌آمیز اما مقابله‌ای نظیر راهپیمایی‌های خاموش، اعتراض یا اعتصاب دارند، بهره می‌برند.

برای مثال، در جریان قیام‌های ضدنژادپرستی به رهبری سیاه‌پوستان در سال ۲۰۲۰ در ایالات متحده، اغلب یاد می‌کردند. اگرچه گزارش‌ها نشان می‌داد که رئیس‌جمهور ترامپ و مقامات دولت وی مکرراً از این اعتراضات گسترده به عنوان شورش بود، معترضان در بیش از ۹۷ درصد موارد کاملاً از خشونت پرهیز کرده بودند. دولت‌ها با دستگیر و زندانی کردن، توجه عموم را از اهداف جنبش منحرف کنند، اعتبار و شهرت فعالان جنبش را خدشه‌دار کنند و همدردی مردم نسبت به آنها را تضعیف کنند. بنابراین لازم است همیشه این پرسش را مطرح کنیم که کدام طرف درگیری - مقامات یا معترضان - این رویدادها را شورش می‌خوانند، همیشه باید به "شورش" را شورش می‌خوانند. و زمانی که مقامات یا خبرنگارانی که اظهار نظرهای آنها را بازتاب می‌دهند، اقدامی را به شک داشته باشیم.

تاریخچه‌ای طولانی وجود دارد که انتساب لقب "شورش" به جنبش‌ها به منظور تحقق منافع سیاسی انجام شده است. یک مورد مشهور که واضحاً این امر را نشان می‌دهد، نبرد زنان ایگبو در سال ۱۹۲۹ است. این حادثه یک فعالیت غیرخشونت‌آمیز بود که در نیجریه اتفاق افتاد و به مبارزه علیه استعمار بریتانیا اشاره دارد. قبل از شروع این جنبش، حکومت استعماری بریتانیا تلاش می‌کرد با برداشت مالیات از خانواده‌های نیجریه‌ای به نام "شورش زنان آبا"، تصاویر سیاسی، اجتماعی و اقتصادی که به زنان نیجریه‌ای ارائه قدرت تصمیم‌گیری در خانه‌ها و روستاهایشان می‌داد، محدود کند.

در پاسخ، هزاران زن ایگبو به صورت گروهی تصمیم گرفتند که نقدینگی خود را به مقامات واگذار نکنند و از پرداخت مالیات خودداری کنند. آنها همچنین تظاهرات بزرگی را در خارج از دفاتر و محل سکونت مقامات استعماری به نام "سران حکم" برگزار کردند و در کنار آن، خانه‌های رهبران محلی ایگبو که بریتانیایی‌ها برای حکومت منصوب کرده بودند، محاصره کردند و گاهی آن‌ها را تخریب کردند. زنان ایگبو از تابوهای مرتبط با برهنگی زنان استفاده می‌کردند و به صورت برهنه در مقابل عموم قرار می‌گرفتند تا مردان را به خاطر همکاری با نظام استعماری شرمسار کنند. آنها همچنین در طول مبارزات خود از راه‌های صلح‌آمیز استفاده کردند،

اما نیروهای استعمارگر بریتانیا در برخی مواقع به طرز وحشیانه‌ای علیه آنها عمل کردند و برخی از زنان را به قتل رساندند. با ادامه این جنبش، دولت بریتانیا سران حکم را تعویض کرده و تعدادی کمیسیون تحقیق را تشکیل داد. با توجه به ناتوانی مداوم بریتانیا در بازگرداندن ثبات و کنترل به این کشور، عوامل محلی ادعا کردند که زنان به عنوان افرادی سرکش و هیستریک در تصویر شورش استعمار قرار گرفته‌اند. اما در نهایت، زنان به موفقیت رسیده و قدرت را به دست آوردند و بسیاری از آنها به عنوان سران حکم و یا قاضی منصوب شدند. این جنبش اقدام جمعی قوی زنان، که از نبرد زنان ایگبو نشأت گرفته بود، در دهه‌های بعد به سازماندهی تظاهرات و اقدامات عدم همکاری علیه قدرت استعماری ادامه داد و در نهایت نقش کلیدی در استقلال نیجریه ایفا کرد. پژوهشگران نیجریه‌ای، علی‌رغم اطلاعات و مدارک رسمی ثبت شده، این بخش از تاریخ خود را به عنوان یک روایت از مقاومت بدون خشونت بازیابی کرده و بازپژوهی مجدد آن را انجام داده‌اند.

اریکا چنوویث، استاد علوم سیاسی دانشگاه هاروارد، یکی از پژوهشگران و محققانی است که با تحقیقات و مطالعات خود در مورد کارزارها و جنبش‌های مختلف در سراسر جهان از گذشته تا به امروز به نتیجه رسیده است که نافرمانی مدنی علاوه بر اینکه یک انتخاب اخلاقی است، می‌تواند راهی بسیار مؤثر برای مبارزه باشد. او با ارائه الگویی به این باور است که برای ایجاد تغییرات سیاسی، تنها ۳/۵ درصد از جمعیت که فعالانه در مبارزات و اعتراضات غیرخشونت‌آمیز شرکت می‌کنند و این راه را پیگیری می‌کنند، قادر به دستیابی به پیروزی و موفقیت هستند. چنوویث همراه با ماریا استفان، پژوهشگر "مرکز بین‌المللی مبارزه خشونت‌پرهیز"، آثاری با موضوع مقاومت مدنی و جنبش‌های اجتماعی در بازه زمانی ۱۹۹۰ تا 2006 مورد مطالعه قرار دادند. هدف آنها، به گفته چنوویث، از این تحقیق و مطالعه جامع این بود که "راهبرد مقاومت خشونت‌پرهیز را به خوبی ارزیابی کنند.

برچسب‌ها:

  • مقالات