آسیب به خود در جنبش‌های اعتراضی

استفاده از اعمال نمادین قدرتمند مانند خودسوزی در برخی موارد منجر به انتشار و گسترش اقداماتی می‌شود. مخالفان این تکنیک را در کشورها و زمینه‌های مختلف می‌توان یافت. به عنوان مثال، وقتی ایالات متحده وارد جنگ ویتنام شدند، 9 آمریکایی تاکتیک خودسوزی را به عنوان اعتراض به تشدید بمباران هوایی و ارسال نیرو به ویتنام انجام دادند، تقلید از راهبان بودایی که برای اعتراض به این اقدامات به خودسوزی می‌پرداختند. همچنین در دهه 1960 در هند، بسیاری از فعالان تامیلی خود را به آتش کشیدند به اعتراض از تحمیل زبان هندی به جای زبان تامیلی. اتفاقات مشابهی نیز در لهستان، چکسلواکی، مجارستان و رومانی در اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970 رخ دادند. همچنین در سال 2008، دولت چین جنبش تبت را سرکوب کرد. این جنبش خواستار آزادی، دموکراسی و تعیین سرنوشت خود بود و به اعتراض از اشغال تبت توسط چین، ممنوعیت مناسک و آداب بودایی و سیاست‌های چین برای اسکان مجدد قومیت چینی هان در تبت به خودسوزی روی آورد. از آن زمان به بعد بیش از 150 تبتی، به ویژه راهبان، خود را در اعتراض به این اقدامات به آتش کشیدند.

خودسوزی یک تاکتیک بحث‌برانگیز در جنبش تبت است. برخی از منتقدان معتقدند که این حوادث باعث افزایش سرکوب و فشار چین بر تبت شده و دولت چین به منظور کاهش تمایلات مردم تبت به استقلال، نظارت بیشتری بر منطقه، مناسک و آداب بودایی تبت را اجرا می‌کند. اما برخی دیگر ادعا می‌کنند که این تکنیک نشانگر تمایل تبتی‌ها به فداکردن جان خود به منظور بهبود وضعیت سیاسی کشورشان است، و ممکن است همدردی و حمایت بین‌المللی را نیز به همراه داشته باشد. علاوه بر این، خودسوزی به افراد احساس کنترل کامل بر زندگی خود می‌دهد. این معترضان با تصمیم‌گیری درباره زمان و شیوه مرگ خود و نمایندگی و حمایت از جامعه خود، به مقاومت می‌پردازند و این راه برای آن‌ها به فرار از سلطه دولت بدون استفاده از خشونت مدنی است.

همانطور که دالای لاما گفته است، بدون خشونت است. این افراد می‌خواهند ببینند که دیگران به راحتی از بمب‌های منفجرشونده استفاده می‌کنند و افراد زیادی را کشته می‌کنند، اما خود آن‌ها این کار را انجام نمی‌دهند. آن‌ها فقط جان خود را فدا می‌کنند. بنابراین، این نیز جزئی از مبارزات بدون خشونت به حساب می‌آید. گاهی اوقات، خودسوزی می‌تواند آتشی گسترده‌تری برای تغییر ایجاد کند. به عنوان مثال، در دسامبر 2010 در تونس، محمد بوعزیزی پس از اینکه به خاطر فروش بدون مجوز میوه به جریمه محکوم شد، خود را به آتش کشید. این عمل خودسوزی نشانگر نارضایتیهای اقتصادی و عدالتی شدیدی بود که در جامعه تونسی طنین انداخت و به قیام جمعی از مردم تونس منجر شد. این اتفاق سبب قیام کشورهای عربی، مشهور به "بهار عربی"، در سال 2010 و اوایل 2011 شد.

به این ترتیب، خودسوزی به افراد فرصت می‌دهد که استقلال خود از کنترل و سلطه دولت را نشان دهند، بی عدالتی‌های تحمیل‌شده بر جامعه را به نمایش بگذارند و در نهایت باعث بسیج گسترده‌ی مردمی شوند. گاهی اوقات آسیب رسانی به خود باعث شرمساری و بی‌آبرویی کسانی می‌شود که هدف این اقدام هستند. البته در برخی موارد تأثیر اندکی دارد. بدون شک، موج خودسوزی‌های ضدجنگ در ویتنام و حمایت مردمی آمریکایی‌ها از مشارکت در جنگ ویتنام را کاهش داد. اما همانند هر تاکتیک دیگری، خودسوزی و اعتصاب غذا نیز به تنهایی نتیجه‌ی چندانی نخواهد داشت، مگر اینکه به عنوان بخشی از یک جنبش بزرگتر و در خدمت آن باشند و بتوانند به آن جنبش کمک کنند تا پایگاه حمایتی خود را گسترش دهد. در غیر اینصورت، اقدامات مجزا و پراکنده باقی خواهند ماند و نمی‌توانند به تنهایی تغییری ایجاد کنند.

اریکا چنوویث، استاد علوم سیاسی دانشگاه هاروارد، یکی از پژوهشگران و محققانی است که با تحقیقات و مطالعات خود در مورد کارزارها و جنبش‌های مختلف در سراسر جهان از گذشته تا به امروز به نتیجه رسیده است که نافرمانی مدنی علاوه بر اینکه یک انتخاب اخلاقی است، می‌تواند راهی بسیار مؤثر برای مبارزه باشد. او با ارائه الگویی به این باور است که برای ایجاد تغییرات سیاسی، تنها ۳/۵ درصد از جمعیت که فعالانه در مبارزات و اعتراضات غیرخشونت‌آمیز شرکت می‌کنند و این راه را پیگیری می‌کنند، قادر به دستیابی به پیروزی و موفقیت هستند. چنوویث همراه با ماریا استفان، پژوهشگر "مرکز بین‌المللی مبارزه خشونت‌پرهیز"، آثاری با موضوع مقاومت مدنی و جنبش‌های اجتماعی در بازه زمانی ۱۹۹۰ تا 2006 مورد مطالعه قرار دادند. هدف آنها، به گفته چنوویث، از این تحقیق و مطالعه جامع این بود که "راهبرد مقاومت خشونت‌پرهیز را به خوبی ارزیابی کنند.

برچسب‌ها:

  • مقالات