تاریخ تحول مبارزه مدنی

اریکا چنوویث، استاد علوم سیاسی دانشگاه هاروارد، یکی از پژوهشگران و محققانی است که با تحقیقات و مطالعات خود در مورد کارزارها و جنبش‌های مختلف در سراسر جهان از گذشته تا به امروز به نتیجه رسیده است که نافرمانی مدنی علاوه بر اینکه یک انتخاب اخلاقی است، می‌تواند راهی بسیار مؤثر برای مبارزه باشد. او با ارائه الگویی به این باور است که برای ایجاد تغییرات سیاسی، تنها ۳/۵ درصد از جمعیت که فعالانه در مبارزات و اعتراضات غیرخشونت‌آمیز شرکت می‌کنند و این راه را پیگیری می‌کنند، قادر به دستیابی به پیروزی و موفقیت هستند. چنوویث همراه با ماریا استفان، پژوهشگر "مرکز بین‌المللی مبارزه خشونت‌پرهیز"، آثاری با موضوع مقاومت مدنی و جنبش‌های اجتماعی در بازه زمانی ۱۹۹۰ تا ۲0۰۶ مورد مطالعه قرار دادند. هدف آنها، به گفته چنوویث، از این تحقیق و مطالعه جامع این بود که "راهبرد مقاومت خشونت‌پرهیز را به خوبی ارزیابی کنند. .

تاریخچه فنون مقاومت مدنی به زمانی برمی‌گردد که انسان‌ها تاریخ را ثبت می‌کردند. از مصر باستان و یونان باستان تا اوایل امپراتوری روم، مقاومت مدنی وجود داشت.

به عنوان مثال، اولین اعتصاب ثبت‌شده در تاریخ بشر در حدود سال ۱۱۷۰ پیش از میلاد در مصر اتفاق افتاد. در آن زمان، کارگرانی که در ساخت اتاق‌های مربوط به تدفین پادشاه رامسس سوم بودند، به کار نپرداختند تا زمانی که حقوق غذایی ثابتی دریافت نکردند. همچنین، بسیاری از مسیحیان اولیه در امپراتوری روم از خدمت سربازی خودداری می‌کردند و این مخالفت را با اهدای جان خود پرداخت می‌کردند.

همچنین، اولین جنبش فمینیستی شناخته‌شده در آمریکای شمالی در قرن شانزدهم توسط زنان قبیله ایروکوئی برگزار شد. این جنبش مقاومت مدنی به منظور خاتمه جنگ‌ها و برقراری صلح در میان قوم ایروکوئی بود. مردان این قبیله اعلان جنگ و سایر قدرت‌های سیاسی را به شکلی انحصاری در اختیار داشتند. اما زنان ایروکوئی با هماهنگی اقدامات خود، با اعتصاب جنسی و متوقف کردن فرزندآوری و برداشت محصولات کشاورزی، تولید کفش‌های پوست گوزن را که جزء ضروریات جنگ بود، متوقف کردند. در نهایت، آنها موفق شدند قدرت و توان اعلان جنگ‌ها در قبیله را به دست آورند.

اگرچه مردم در طول تاریخ از روش‌های مقاومت مدنی به صورت گاه به کار برده‌اند، اما این تکنیک تا زمانی که مهاتما گاندی یک قرن پیش آن را به شهرت رساند، نامی نداشت. در سال ۱۸۴۸، اصطلاح "مقاومت مدنی" برای نخستین بار توسط نویسنده و فیلسوف امریکایی هنری دیوید ثورو در سخنرانی‌اش در کنکورد، ماساچوست مورد استفاده قرار گرفت. این سخنرانی در سال ۱۸۴۹ منتشر شد و به عنوان "درباب وظیفۀ نافرمانی مدنی" شناخته می‌شود. در این رساله، ثورو استدلال می‌کند که شهروندان باید در مقابل قوانین یا سیاست‌های دولتی که با وجدان اخلاقی آنها در تضاد است، سرپیچی کنند تا جلوی تبدیل شدن خود به عوامل بی‌عدالتی را بگیرند. وی همچنین به اهمیت اقدامات هنجارشکنانه و غیرنهادی برای بازگرداندن آزادی، اختیار و عدالت بیاندازد.

در سال ۱۸۴۸، که طرفداران الغای برده‌داری و ضدامپریالیست‌ها آن را پیروزی غیراخلاقی می‌دانستند، ثورو در قلمرو مبارزات خود قرار گرفت. نوشته‌های ثورو الهام‌بخش برای چندین نسل از مخالفان و فیلسوفان بودند و بسیاری از آنها، از جمله گاندی که در زندان در دوران اسارت خود آثار ثورو را مطالعه کرده بود، پیروی کردند.

قبل از آشنایی گاندی با نوشته‌های ثورو، خود کنشگری زبده و پژوهشگر جنبش‌های مقاومت بود و قیام‌های کارگری و ضداستعماری متعددی در سراسر جهان از وی الهام گرفته بودند. گاندی را می‌توان به واقع بنیانگذار مقاومت مدنی به عنوان راهی برای اقدام در جهت مبارزات سازمان‌یافته و مردمی علیه دشمنان مسلح دانست.

گاندی را به واقعیت مبتکر مقاومت مدنی به عنوان راهی برای اقدام در جهت مبارزات سازمان‌یافته و مردمی علیه دشمنان مسلّح می‌توان دانست. او از سال ۱۸۹۳ تا ۱۹۱۴ به عنوان وکیل در آفریقای جنوبی کار می‌کرد و در آنجا با تبعیض، تفکیک نژادی و سیاست‌های نژادپرستانه‌ای که علیه ساکنان غیرسفیدپوست این کشور تحت سیستم استعماری اعمال می‌شد، روبرو شده بود. چندین بار پیش آمده بود که او را به دلیل تلاش برای سوار شدن در واگن‌های درجه یک مخصوص سفیدپوستان از قطار پیاده کرده بودند، از پیاده‌روهایی که مخصوص سفیدپوستان بود بیرون رانده بودند و به او دستور داده بودند که دستارش را از سر بردارد. او همچنین شاهد بسیاری از اشکال دیگر تبعیض علیه کارگران مهاجر در این کشور بود. او می‌خواست به این بی عدالتی‌ها پایان دهد و به همین منظور مجموعه‌ای از شیوه‌ها را با نام ساتیاگراها (نیروی حقیقت یا نیروی روح) ایجاد کرد و از آنها به عنوان روش‌هایی برای امتناع از همکاری با بیعدالتی و عاملان آن استفاده کرد و در عین حال بدیل‌های عادلانه‌ای را نیز برای جامعه توسعه بخشید. گاندی همچنین به شدت تحت تأثیر قیام ضدتزاری سال ۱۹۰۵ روسیه قرار گرفته بود که طی آن صدها هزار روس در شهرها و روستاهای این کشور از طریق برگزاری اعتصابات عمومی بدون خشونت و تظاهرات گوناگون دیگر علیه تزار نیکلاس دوّم قیام کردند و وی را وادار به انجام برخی اصلاحات دموکراتیک در کشور کردند. او عمیقاً تحت تأثیر نوشته‌های لئو تولستوی، رمان‌نویس و صلح‌طلب روسی بود و چندین سال با او مکاتباتی درباره اخلاقیات و ضرورت کنارگذاشتن خشونت در همه اشکال آن، انجام داده بود. در سال ۱۹۰۷، گاندی اولین ساتیاگرای رسمی خود را برای لغو قوانین نژادپرستانه نامنویسی آسیاییها (قانون سیاه) آغاز کرد که طبق آن تمام هندی‌های آفریقای جنوبی ملزم به ثبت‌نام و انگشت‌گذاری توسط مقامات استعماری و همراه داشتن اوراق ثبت‌نام در تمام زمان‌ها می‌شدند. گاندی کارگران مهاجر هندی را تشویق و سازماندهی کرد تا از قانون سرپیچی کنند، دست به اعتصاب بزنند و جلوی ورود مقامات استعمارگر به محل کار خود را بگیرند، بدون همراه داشتن هیچ مدارک ثبت‌نامی سفر کنند و از انجام کار در محله‌های کاری خود خودداری نمایند - امتناع مردم از همکاری با قوانین ناعادلانه بدون استفاده از خشونت علیه "مقاومت منفی". این چنین شد که او آنچه را که دشمن تلقی می‌کرد را به بوته آزمون گذاشت تا از آن طریق جوامع را به تلاش در راستای بازیابی کرامت و حقوق خود رهنمون شود. در طول هفت سال، هزاران هندی اعتصابکننده از جمله خود گاندی، زندانی شدند. اما در نهایت این قوانین در سال ۱۹۱۴ منسوخ شد و به گاندی ثابت کرد که مخالفت جمعی بدون خشونت می‌تواند روشی مؤثر، حتی برای کسانی باشد که تحت حکومتی استعماری زندگی می‌کنند.

برچسب‌ها:

  • مقالات