کشتار سگهای بیسرپرست، حل معضل محیط زیستی، یا مقاومت در مقابل مطالبات مردمی؟
دغدغه برخورد با سگهای بیسرپرست بیشتر از یک سال است که به یک موضوع پر بحث و چالش میان ذینفعان شهرداریها و ادارات محیط زیست و اقشار مختلف مردم بدل شده است.
در حالی که نزدیک به یک دهه است برنامههای مدونی برای این موضوع در نظر گرفته میشود و بودجههای کلان به آن تخصیص داده میشود، نه تنها این مسئله حل نشده که ظاهرا وجههای خطیر و از کنترل خارج شده یافته که دعوایی هم میان دستههای مختلف مردم و فعالان محیط زیستی ایجاد کرده، کسانی که مخالف یا موافق «غذا رسانی به سگها» هستند.
در این بین دو رویه «آسیب رساندن سگها به حیات وحش» و «وجوب برخورد اخلاقی با آنها» مطرح است. عدهای معتقدند که حیواناتی چون سگ، در شرایط سخت، به جان حیات وحش افتاده و با آسیب رساندن به وحوش، در ساز و کار اکوسیستم مناطق خلل ایجاد میکنند.
در مقابل گروهی از مدافعان حقوق حیوانات، این عارضه را نتیجه بیخیالی حکومت و فساد مالی حاکم بر دستگاههای اداری و رسمی ایران قلمداد میکنند. آنها معتقدند در دهه اخیر، علیرغم هدف انسانی تعریف شده برای کنترل جمعیت حیوانات بیسرپرست، متولیان این امر با دریافت مبالغ بالا برای اجرای برنامههای طراحی شده، هرگز اقدام سالم و کاملی در این رابطه انجام ندادهاند و امروز بدون در نظر گرفتن این ناکامی و ناکارآمدی، به بودجههای جدیدی برای کشتار جمعیت مازاد اقدام میکنند. این در حالی است که آنها (مدافعان حقوق حیوانات) معتقدند این اقدام در تمامی جهان منسوخ شده و در صورت اجرا هم نتیجه ماندگاری در بر نخواهد داشت.
با توجه به اینکه سگ موجودی اهلی و حاصل دستکاری انسان در طبیعت حیوانات وحشی چون گرگ است، در دسته بندی سگهایی که در محیطی دور از انسان و در حیات وحش یافت میشوند، میتوان دو گروه تعریف کرد؛ نخست گروهی از سگها که نگهبان و روزگاری سگ گله بودهاند و در شرایط سخت روانی با خلقی وحشی و درنده تربیت شدهاند، دیگری گروهی از سگها که صرفا در نتیجه زاد و ولد کنترل نشده به دنیا آمدهاند و بدون تربیتهای سخت و بصورت اهلی در حاشیهی شهرها رها شدهاند.
در رابطه با سگهایی که خلق اهلی خود را حفظ کردهاند، تا زمانی که شرایط سخت و پرتنش ایجاد نشود و سگ مجبور به دفاع از خود نشود، نگرانی وجود ندارد؛ به گفته رفتارشناسان و مربیان سگ، این سگها تا زمانی که توسط انسانها تهدید نشوند، رفتار پرخاشگرانه نشان نمیدهند و در صورت رسیدگیهایی مثل تزریق واکسنهای هاری و داروهای ضد انگل، خطری برای انسانها ندارند و همزیستان شهروندان تلقی میشوند.
در مقابله با افزایش جمعیت این گروه از سگها هم کشتار بدون مطالعه فایدهای ندارد و در هر حال جمعیت باقی مانده که توان زاد و ولد دارند، خوراک پیمانکار شهرداریها برای کشتار مجدد را بوجود میآورند.
اما در مورد گروه دیگر که سگهای تربیت شده و نگهبان هستند، مسئله متفاوت است. پیشتر در گزارشهایی که فعالان حقوق حیوانات با مطالعه و تحقیق و نظرات سازمان بهداشت جهانی منتشر کردهاند نقل شده کشتار این گروه از سگها، باعث میشود تا سگهای پرخاشگری که زندگی گروهی و شکاری را آغاز کردهاند برای حفاظت از خود و گله، به زاد و ولد و رشد تصاعدی اقدام کنند. بنابراین به نظر میرسد کشتار این سگها هم راه حل نیست و در صورت کشتار مشکل دوچندان شده و ادامه مییابد.
یک راه حل عمومی پیشنهادی برای کنترل جمعیت سگهای بیسرپرست، چرخه «زندهگیری، درمان، عقیمسازی و رهاسازی در محیط اولیه» است. اما با شناخت دستههای مختلف سگهای رها شده، شرایط مناطقی که سگها در آنجا زندگی میکنند و پتانسلهای هر منطقه، این راه حل عمومی کافی نیست. از این رو لازم است تا بودجههای تعیین شده در استانهای مختلف برای مقابله با این معضل قبل از هر چیز صرف شناسایی سگهای بیسرپرست محلی شودريال تا بعد از این شناسایی، سیاست برخورد با سگهای هر شهر و روستا، منحصر به همان مناطق اتخاذ و اجرایی شود. به هر حال به نظر میرسد تا زمانی که تصیمات تخصصی در این زمینه اتخاذ نشود، غذا رسانی نکردن به این موجودات هم تاثیر چندانی در کنترل این جمعیت نخواهد داشت.
نگاه شما نسبت به این موضوع کدام یک از رویههای «مهربان بودن با این زیستمندان» یا «برخورد قاطع با اخلالگران محیط زیست» است؟ به هر روی کنترل جمعیت این موجودات برای حفظ کیفیت زندگی شهروندان و شمار اندک از همین موجودات ضروری است. پیشنهاد شما برای کنترل جمعیت سگهای بیسرپرست چیست؟