
فقر عامل بزهکاری
مشکلات
بر کسی پوشیده نیست که ایران به لحاظ اقتصادی در شرایطی بحرانی به سر میبرد. موضوعی که بارها در مورد آن صحبت شده است. با این حال عوارض این موضوع فراتر از معیشت و اقتصاد است. دراقع عوارض اجتماعی و روانشناسانه آن آنقدر گسترده است که بسیاری از دولتها در کشورهای توسعه یافته ترجیح میدهند بحران های اجتماعی را با سرمایهگذاری در زمینه حمایتهای کنترل کنند.
روزنامه اعتماد به نقل از «علي نجفي توانا» رييس اسبق كانون وكلا و جرمشناس، در این رابطه مینویسد: هيچ انساني به صورت مادرزادي بزهكار به دنيا نميآيد. جامعه نامتعادل، خانواده نابسامان، شرايط اقتصادي و سياسي نامطلوب و فرهنگ نامناسب باعث ميشود هر يك از انسانها باتوجه به شرايط خاص زندگي فردي و اجتماعي مرتكب جرايم خاصي شوند. بنابراين تمامي انسانها ثمره عوامل اجتماعي و محيطي يك جامعه هستند.
تصور کنید کودکی در خانوادهای با امکانات مالی پایین متولد شود. این کودک ناچار است برای آموزش به مدارسی با کیفیت ضعیف برود که در نهایت آموزش خوبی را برای فرد به همراه ندارد. از سوی دیگر در بسیاری موارد مشکلات اقتصادی خانواده باعث میشود تا این کودک مدرسه را رها کند و برای ایجاد درآمد کار کند. از زمانی که این کودک مشغول به کار میشود، عملا فرصت بازی، رابطه با هم سن و سالانش و بهرهمندی از جامعه را از دست میدهد. در واقع تجربیاتی که میتواند در ادامه زندگی به کار او بیاید از دست میرود و به جای آن خشونت مبارزه برای بقا جایگزین میشود. همین موضوع دقیقا آثارش را بر روان این کودک میگذارد.
این مسائل موجب ناسازگاری فرد با جامعه و جامعهگریزی او می شود. بسیاری از این افراد جذب باندهای خلافکار شده و به دلیل نداشتن مهارتهای لازم برای تامین معیشت دست به جرايمي همچون اختلاس، تخريب، قتل، ضرب و جرح، سرقت و... ميزنند. اگرچه نمیتوان سن خاصی برای این جرایم در نظر گرفت، اما باید ریشه آن را در کودکی فقیرانه افراد جستجو کرد.
وقتی صحبت از فقر میشود، نخستین چیزی که بع ذهن متبادر میشود، فقر مادی است. اما واقعیت این است که فقر معنوی هم میتواند بر زندگی فرد تاثیر جدی بگذارد. کودکی که از سنین پایی ناچار میشود برای تامین معیشت کار کند و یا روزهای متمادی از دیدن پدر و مادرش محروم است، احتمالا در بزرگسالی بیش از دیگران پرخاشجو شده و نسبت به اطرافیان رفتار تند نشان میدهد. اگرچه ریشه این موضوع هم فقر اقتصادی است، اما فقر اقتصادی با همراه خودش زنجیرهای از عوارض را به دنبال دارد.
فقر الزاما از کودکی آغاز نمیشود. برخی افراد در بزرگسالی دچار این بحران میشوند. حالا یا مشکلات کشوری مانند تورم و ناکارآمدی اقتصادی دولت بر آن موثر است و یا ممکن است به طور ناگهانی مانند ورشکستگی رخ دهد. در هر صورت این فقر فشارهای روانی به دنبال دارد که در رفتارهای روزانه افراد مشاهده میشود. برای مثال ممکن است با یک برخورد ساده دو اتومبیل فرد از کوره در برود و حتی اقدامی انجام دهد که منجر به حبس شود. در واقع فشار روانی پیشینی بر عملکرد پسینی فرد موثر است.
راهحل طرح
در بسیاری از کشورهای توسعه یافته کنترل فقر از روشهای مختلفی صورت میگیرد. ارائه خدمات بهداشتی و آموزشی رایگان، تامین محل اقامت و غذای موقت برای کسانی که به طور ناگهانی امکانات اولیه زندگی خود را از دست دادهاند و تامین خدمات روانشناسی برای آسیبدیدگان، از جمله اقداماتی است که دولتها برای بهبود وضعیت فرد در نظر می گیرند.