
آزار جنسی زنان در زندانهای جمهوری اسلامی
راهحل طرح
به نظر میرسد افشای این موارد و پیگیری مجامع بینالمللی برای ملاقات با زندانیان زن تنها راهی است که میتوان آن را علیه رفتارهای خشونت بار جمهوری اسلامی در زندانهای زنان به کار برد. تزریق شجاعت و تقویت زنان افشاگر کمک می کند تا جامعه از واقعیات آگاه شود. همچنین میتوان زنان افشاگر را برای حمایت های روان درمانی پس از آزادی تحت حمایت گرفت. از سوی دیگر ما باید در نظر بگیریم که افکار عمومی را باید طوری آماده کنیم که با افشاگران مانند قهرمان برخورد کنند و نه اینکه آنها را قربانی بدانند.
مشکلات
طی دو ماه اخیر نزدیک به 1700 نفر از معترضان بازداشت شدهاند که بخش بزرگی از آنها را زنان تشکیل میدهند. اگر این رقم را به اعتراضات چند ساله اخیر اضافه کنیم، به رقمی بیش از 10 هزار نفر میرسیم.
به گزارش «کمیتهی پیگیریِ بازداشتیها» تعداد ۴۳۱ از بازداشتیهای دو ماهه اخیر زن بودهاند. این تعداد بر اساس اطلاعاتی است که تا به حال ثبت شده است. اما موضوعی که در این میان جلب توجه میکند، روایتهای افراد آزاد شده از تعرض جنسی بازجوها و عوامل جمهوری اسلامی در دوران بازداشت است.
تهدید به تجاوز، استفاده از الفاظ رکیک و تحقیر جنسی از همان ابتدای دهه 60 رایج بود. به طوری که برخی روایتها از تجاوز به دختران باکره پیش از اعدام خبر میدهد. اما حالا زنان آزاد شده و اطرافیان آنها بلافاصله با آگاهی از ماجرا، شجاعانه دست به افشاگری میزنند.
برای مثال سها مرتضایی دبیر اسبق شورای صنفی دانشگاه تهران روز ۳۰ آبان ماه توسط وزارت اطلاعات بازداشت شد. اخبار منتشر شده حکایت از آن دارد که او در هنگام بازداشت علاوه بر ضرب و شتم مورد « آزار جنسی » هم قرار گرفته است.
پیش از این هم نرگس محمدی، د رابطه با نحوه بازداشتش گفته بود: «آنها من را میکشیدند و هل میدادند. میخواستند من را به اجبار سوار ماشین کنند، بر زمین نشستم، رئیس زندان من را بلند کرد و به سوی ماشین پرت کرد. سرم داخل ماشین بود و پایین تنمهام بیرون بود، وقیحانه پایین تنه من را گرفت و هل داد داخل ماشین. روی ساق پایم نشست. رئیس زندان بعد از ضرب و شتم و توهین، سرش را لای موهایم کرد اسم کوچک من را صدا کرد و گفت سیگارش را برایش روشن کنم.»
او در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: «با یک زن که با اتهامات اقتصادی بازداشت شده بود، هم سلولی بودم. او را به شدت آزار داده بودند، بازجو سینههای او را لمس کرده بودند، و این خانم به همین دلیل دچار مشکل اعصاب و روان شده بود.»
وبسایت آسو هم در گزارشی که اخیرا منتشر کرده، روایتهای مختلفی از زنان زندانی شده در ایران را نقل کرده است. در یکی از این روایتها آمده است: «اولینبار وقتی با چشم و دست بسته به اتاق بازجویی رفتم، بعد از چند سؤال و جواب دربارهی محل بازداشتم بازجو به شخص دیگری که در اتاق بود گفت دستم را باز کند. بعد هم بدون اینکه سؤالاتش دربارهی اعتراضات یا هدف من را ادامه دهد، شروع کرد به پرسیدن سؤالهای شخصی. در مورد روابط زناشوییام میپرسید، دربارهی اینکه همسرم اصلاً از بدن من راضی است یا نه؟! ضربان قلبم بالا رفته بود ولی بازجو خیلی خونسرد و بدون مکث سؤال میپرسید و از جزئیات بیشتر حرف میزد. دلم میخواست من را برگردانند به سلول، حاضر بودم که صدسال توی آن سلول بمانم ولی دیگر آن حرفها را نشنوم. سرم را پایین انداخته بودم، نمیدانم از ترس بود یا خجالت. سعی میکردم که حواس خودم را پرت کنم که ناگهان سرم داد کشید و گفت: بلند شو! از ترس بیاراده بلند شدم. بعد گفت باید لباست را دربیاوری، آواز بخوانی و برای ما برقصی، من فقط گریه میکردم، اما شخصی که در اتاق بود شوکر را به بدنم نزدیک میکرد، صدای شوکر هنوز توی گوشم است و صدای فریاد زدن بازجو که میگفت برقص و من رقصیدم...».
اینها تنها چند مورد از تعرض علیه زنان است.
افشای این موراد نشان میدهد که وضعیت زندانهای جمهوری اسلامی که صفت اسلامی را هم یدک میکشد به هیچ وجه قابل تحمل نیست.